آخرین آرزوی دلم

یک روز می رسد که در آغوش گیرمش، هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای ...

حال و هوای عید

چقدر هر سال شوق و ذوق هفت سین داشتم. از یکی دوماه قبل از عید دنبال ایده هفت سین میگشتم .یادمه پارسال شوهر بیچاره رو بردم صحرا با هم چوب پیدا کردیم و مجبورش کردم برام ظرفای چوبی درست کنه. خودم سبزه می کاشتم و با حوصله یه سفره بی نظیر پهن میکردم.  ولی امسال حال و حوصله هیچی ندارم . نه خونه تکونی کردم و نه هفت سینی تدارک دیدم . نه سبزه کاشتم. نه لباس نویی خریدم.  از دو سه ماه پیش ذهنم رو برای انتقال آماده کرده بودم همش فکر میکردم عید نوروز توی استراحتم و هیج جا نمیرم. ولی حالا که می بینم عید باید خونه فامیل برم و توی جمع باشم اعصابم بهم میریزه کاش میشد یه مسافرت دو هفته ای بریم و هیچ کس رو نبینیم . ولی حیف که پولشو لاز...
19 اسفند 1396

چقدر این روزها هوا برای داشتنت خوب است

دوباره روز مادر رسید و من هنوز مادر نشدم، امامیدانم که خیلی دلم برای کودک نداشته ام تنگ شده.دلم لک زده برای کودکی که جای خالی اش تنها دغدغه ی زندگی ام شده.این روزها تنها خدا میداند ومیبیندکه مادرانگی هایم راچگونه درتنهایی وخلوتم بروز میدهم. باکودک نداشته ام راه میروم وحرف میزنم ومدام زیر لب میگویم کی ازپیش خدامی آیی؟ملاقاتت باخدا تمام نشد؟؟؟ آه نمی دانی اینجا برای نداشتنت هزار راه نرفته رامیروم تا تورا به دست آورم.میدانی فرزندم تا پای جان هم برای داشتنت رفتم. تمام گفته ها وناگفته ها را تحمل کردم تا روزی تورا درآغوش بگیرم.  بیا که دیگر تاب نگاه های سنگین جماعت را ندارم...!امسال هم گذشت ونیامدی ومادرنشدم.اما ...
14 اسفند 1396
1